نقد و نظر

  سری سوم کلانتربدون معاون اول در تبیان (اعتماد)
88 13/10/13

  یادداشتي بر سري سوم مجموعه پليسي کلانتر ساخته محسن شامحمدي

نه تنها در تلويزيون ايران که در شبکه هاي تلويزيوني سراسر دنيا استفاده از سوژه هاي پليسي و تقابل هميشگي پليس و جنايتکاران به واسطه جذابيت ذاتي که در خود دارد، امري است معمول و مجموعه هاي داراي دستمايه هاي اينچنيني هميشه از جايگاهي ثابت در جدول پخش مجموعه هاي تلويزيوني برخوردارند. 147 مجموعه پليسي دو دهه اخير تلويزيون شامل سه گانه هاي پليسي مهدي فخيم زاده (خواب و بيدار، حس سوم و بي صدا فرياد کن)، مجموعه هاي کارآگاه علوي 1و2 هر دو به کارگرداني حسن هدايت، سرنخ به کارگرداني کيومرث پوراحمد، کارآگاهان ساخته حميد لبخنده، معما به کارگرداني نادر مقدس، گاوصندوق تازه ترين اثر تلويزيوني مازيار ميري به همراه پنج مجموعه پليسي (شليک نهايي، تصميم نهايي، کلانتر 1، 2و 3) که محسن شامحمدي کارگردان باسابقه تلويزيون کارگرداني کرده به همراه حضور برجسته و چشمگير پليس در بسياري از ديگر مجموعه هاي غيرپليسي تلويزيون قطعاً گواه خوبي بر اين مدعا هستند.

سياست دنباله سازي

وقتي مجموعه تلويزيوني کلانتر3 که ادامه مجموعه هاي کلانتر1 (تابستان82) و کلانتر2 (پاييز 85) به حساب مي آيد، روي آنتن رفت اصغر زائري تهيه کننده اين مجموعه که علاوه بر سابقه تهيه سري هاي قبلي اين مجموعه سابقه تهيه مجموعه پرطرفدار آيينه عبرت را نيز در کارنامه خود دارد، در گفت وگويي به اين نکته اشاره کرد که ساخت سومين سري اين مجموعه با حمايت و دستور صريح عزت الله ضرغامي که از کيفيت سري دوم اين مجموعه رضايت داشته، انجام شده است. البته سياست دنباله سازي در مجموعه هاي تلويزيوني و تاکيد مديران شبکه هاي مختلف تلويزيوني بر آن، پديده يي تازه نيست اما آنچه حتي در کم طرفدارترين شبکه ها نيز در روند دنباله سازي مجموعه يي لحاظ مي شود و منطقاً از اهميت و وزن بسيار بيشتري در مقايسه با رضايت مدير آن مجموعه برخوردار است که به هر حال تنها يک نظر و عقيده محسوب مي شود، ميزان رضايت يا نارضايتي مخاطبان از سري هاي پيشين يک مجموعه است. واقعيت اين است که هنوز آنقدرها از پخش سري هاي اول و دوم اين مجموعه نگذشته و دست کم بينندگان پيگيرتر تلويزيون به خاطر دارند که اين دو مجموعه در مقطع زماني پخش نيز در قياس با مجموعه هايي مانند مسافري از هند و معصوميت از دست رفته که هم نسل کلانتر 1 و زير تيغ و اولين شب آرامش که هم نسل کلانتر2 محسوب مي شدند، حرف چنداني براي گفتن نداشتند.
شامحمدي در کلانتر3 دقيقاً مانند دو مجموعه پيشين خود سوژه هايي فوق العاده ساده و پيش پا افتاده که نشاني از خلاقيت و تلاش براي خلق يک اثر حداقل متوسط پليسي در آن ديده نمي شود را به عنوان دستمايه اصلي کار خود برگزيده است. نگاهي به خط اصلي داستاني اپيزود اول اين مجموعه که تاکنون چهار قسمت از آن پخش شده، به خوبي اين مدعا را به اثبات مي رساند

از سوژه تا پرداخت
بدون شک اگر محسن شامحمدي مجموعه اش را در دهه هاي 50 يا 60 شمسي ساخته بود انواع و اقسام سيمرغ هاي بلورين را در جشن ساليانه مجموعه هاي تلويزيون نصيب خود مي کرد اما بداقبالي اين کارگردان ميانسال در اين است که در اواخر دهه 80 و در حالي که حتي ضعيف ترين کارگردانان مجموعه ساز سيما نيز به لزوم به روز شدن و همسويي با تکنيک و صنعت روز مديوم تلويزيون پي برده اند، مجموعه مي سازد آن هم مجموعه هايي از ژانر مجموعه هاي پليسي که به ظرافت و مهارت بسياري در ارتباط با مخاطب نياز داشته و ضعف و نقص آنها خيلي بيشتر و زودتر از مثلاً مجموعه هاي ملودرام به چشم مي آيد. شامحمدي در کلانتر3 دقيقاً مانند دو مجموعه پيشين خود سوژه هايي فوق العاده ساده و پيش پا افتاده که نشاني از خلاقيت و تلاش براي خلق يک اثر حداقل متوسط پليسي در آن ديده نمي شود را به عنوان دستمايه اصلي کار خود برگزيده است. نگاهي به خط اصلي داستاني اپيزود اول اين مجموعه که تاکنون چهار قسمت از آن پخش شده، به خوبي اين مدعا را به اثبات مي رساند. به راستي قصه ساده و عاري از خلاقيتي مانند استفاده چند جوان از مواد مخدر و سپس تعدي و دست درازي ناخواسته آنها به يک دختر جوان که به مرگ او نيز منجر مي شود، از چه ويژگي و خصوصيت منحصر به فردي برخوردار است که سوژه ساخت يک مجموعه پليسي ظرف زماني حاضر قرار بگيرد؟ آن هم در شرايطي که بينندگان سيما نه فقط به مجموعه هاي مطرح حال حاضر دنيا مانند LOST,PRISON BREAK به سهولت دسترسي دارند بلکه برخي از مجموعه هاي خود سيما مانند همين مجموعه تازه به اتمام رسيده گاوصندوق از آنچنان خلاقيت و ظرافتي در نگارش و پرداخت برخوردارند که حتي تماشاي چند سکانس از آنها حسي توام از حيرت و انگيزه براي تماشاي بقيه قسمت ها را به مخاطبان منتقل مي کند.
کلانتر 3
 نيازي به راه دور رفتن و آوردن مصداق از نمونه هاي روز دنيا نيست. حتي در همين تلويزيون خودمان نيز چگونه مي توان حرکات حساب شده و قابل باور کارآگاه هايي مانند جمشيد (با بازي پيام دهکردي) در مجموعه گاوصندوق يا اوسيا (با بازي جهانبخش سلطاني) در سريال سرنخ را با ژست هاي آبکي و غيرقابل باور ايرج نوذري در نقش کلانتر مقايسه کرد؟ کاراکتر کلانتر که از يک پليس محبوب و پرطرفدار تنها تيپ و ژستي مقبول و البته غيربومي را به ارث برده چه شق القمري در پيشبرد اتفاقات داستان و کشف حقايق و دستگيري جنايتکاران مي کند که واژه پرطمطراقي مانند کلانتر را نه يک بار و دو بار بلکه تا به امروز سه بار به خود اختصاص داده است؟ در حالي که وقتي نام بامعني مانند کلانتر عنوان يک مجموعه با پخش ملي را به خود اختصاص مي دهد و ميزان انتظارات از پرداخت نقش اصلي مجموعه تا حدود زيادي بالا مي رود مهم ترين حرکتي که از پرسوناژ کلانتر سر مي زند، انجام مراحل تحقيق ساده و روزمره اداري و صدور دستوراتي خشک و بي احساس به زيردستاني است که معلوم نيست چرا در هر سري تازه اين مجموعه دنباله دار عوض مي شوند. از بابک نوري در کلانتر1 گرفته تا بازيگر ناشناخته يي در کلانتر2 و سرانجام تا فرهاد مهاديان در سري جديد اين مجموعه که شايد تنها امتيازش نسبت به دستياران قبلي کلانتر برخورداري او از تيپ و ژستي بهتر و هيکلي ورزيده تر باشد. به نظر مي رسد شامحمدي و گروه سازنده اين سريال اعمال به روز بودن و پيشرفت را تنها در خوش پوشي و ورزيدگي اندام و عضلات برجسته و به بيان بهتر تنها در مشخصات ظاهري مجموعه کافي مي دانند.
منبع : اعتماد

تنظيم براي تبيان : مسعود عجمي

____________________________________________________________________________________
___________________________________________________________________________________________________
                                                          کلانتر یک ,دو , سه

چند لحظه صفحات حوادث روزنامه‌ها را ورق بزنید، کافی است روی برنامه‌های «در شهر»، «شوک»، «آژیر» یا اخبار اجتماعی کمی تأمل کنید تا متوجه شوید چه منابع غنی‌ای از سوژه‌های جنایی و اجتماعی جلوی رویتان است.
پرونده‌های عجیبی که با هوش بالای کارآگاهان پلیس حل و فصل می‌شوند و راهکارهای عجیب و غیرمتعارفی که برای یک جرم در نظر گرفته می‌شود، همه‌و‌همه حکایت از این دارد که همواره سوژه‌های پلیسی و جنایی در کشورهای مختلف نه تنها تمام نمی‌شود، بلکه هر روز به شگفتی آن‌ها اضافه می‌شود. در این میان تهیه‌کننده‌های مختلف بیکار ننشسته‌اند و شکار این سوژه‌ها و در اختیار قرار دادن‌شان را به نویسنده‌ها و کارگردانان از مدت‌ها قبل شروع کرده‌اند.
اما آنچه در همه این اتفاقات شفاف و واضح است، حضور پلیس یا کارآگاهان جنایی است؛ حضوری که قدمتشان به دهه‌های قبل برمی‌گردد؛ حضوری که از لابه‌لای داستان‌های جنایی‌نویس‌های معروفی مثل آگاتا کریستی برمی‌خیزد و در نوع خودش ژانر پلیسی و جنایی را از ادبیات به تصویر سینما و تلویزیون می‌کشاند.
این اتفاق اما در تلویزیون ما قدمتی کمتر از سی سال دارد. علاقه‌مندان به سریال‌های کارآگاهی و معمایی که همواره به سریال‌هایی مانند «پوآرو»، «شرلوک هلمز»، «بازرس درک»، «ناوارو» و «خانم مارپل» به دیده اشتیاق نگاه می‌کردند و در سال‌های اخیر از سریال «هشدار برای کبرا ـ 11» به عنوان یک اثر اکشن قابل قبول یاد می‌کردند، همواره با این ذهنیت که بتوانند سریالی پلیسی یا کارآگاهی که مورد توجه مخاطب قرار بگیرد، بسازند، سر و کله می‌زدند. همین دغدغه بود که تلویزیون را در هر سال یا فصل خالی از سریال پلیسی یا کارآگاهی نکرد.


ز «شلیک نهایی» تا «کلانتر»

محسن شاه‌محمدی اگر اکنون نامش با «کلانتر» گره خورده است، پیشینه‌اش ما را به یاد دوران خوش پخش سریال‌های پلیسی می‌اندازد. اگر آیینه عبرت، سریالی که به دلیل گره خوردنش به معضل اعتیاد و مواد مخدر در دهه شصت مورد توجه قرار گرفت، بیشتر به خاطر موقعیت‌سنجی و خلق کاراکتر آتقی و بازی محمود دینی بود، اما همین کارگردان در اوایل دهه هفتاد با ساخت «شلیک نهایی» و بهره گرفتن از بازیگرانی چون سیاوش تهمورث، داریوش فرهنگ و زنده‌یاد جمشید اسماعیل‌خانی یکی از سریال‌های پلیسی و کارآگاهی را خلق کرد.
داریوش فرهنگ توانست نقش اول این سریال را در کسوت یک کارآگاه پلیس به نام سرگرد کلانی ایفا کند و چهره مناسبی از پلیس به مدد فیلم‌نامه مناسب این کار پدید آورد.
اما در سال 81 شاه‌محمدی تصمیم گرفت سریالی 26 قسمتی با عنوان «کلانتر» را روی آنتن شبکه یک بفرستد. پخش «کلانتر» بعد از «سرنخ» کیومرث پوراحمد دوره‌ای تازه‌ و نفسی دوباره به سریال‌های پلیسی تلویزیون بخشید و مخاطبان را تا اندازه‌ای به حضور در این ژانر در تلویزیون امیدوار کرد. «کلانتر» یک کار اپیزودیک نبود و قصه‌ای را از ابتدا شروع کرد و با گره‌های مختلف داستانی کشف جرم و بازگشایی راز، یک اتهام و جرم را تا پایان دنبال کرد. «کلانتر» در همان سال بسیار مورد توجه مخاطب قرار گرفت، انتخاب ایرج نوذری در همان سری اول «کلانتر» شاید مهم‌ترین شانس شاه‌محمدی بود که او را به ساخت سری‌های بعدی «کلانتر» با اتکا به حضور این بازیگر ترغیب کرد.
شاه‌محمدی «کلانتر 2» را با تکیه بر همین موفقیت کلید زد و سه اپیزود را که هر کدام یک داستان واحد بر اساس یکی از شخصیت‌های اصلی داستان داشت و هر اپیزود پنج یا شش قسمت بود را روی آنتن شبکه یک فرستاد.

در سری دوم «کلانتر»، ایرج نوذری، علی کرمی و آرام جعفری بازیگران ثابت بودند، ضمن اینکه حضور بابک نوری به عنوان دستیار اول کلانتر سریال را به ذائقه مخاطب نزدیک‌تر کرد. حضور بازیگرانی چون اردلان شجاع‌کاوه، مرجانه گلچین (در داستان سهراب)، سیامک اطلسی، نفیسه روشن، شراره دولت‌آبادی و مهوش افشارپناه (در داستان مسافر خوشبختی)، رحیم نوروزی و لیلا برخورداری (در داستان مخمصه) «کلانتر 2» را حائز اهمیت کرد، اما نکته‌ای که باقی ماند این بود که قصه‌های «کلانتر 2» فضای پیچیده‌ای نداشتند و چندان پیچ و خم داستان ذهن بیننده را تحریک نمی‌کرد.
با همین تجربه بود که شاه‌محمدی «کلانتر 3» را کلید زد. او که از نظرسنجی‌های صداوسیما و نقدهای موجود دریافته بود که چه ضعف‌ها و قوت‌هایی در «کلانتر 2» داشته است، این بار سعی کرد مخاطب را در وادی سخت کشف جرم گیر بیندازد و تحرک بیشتری را به صحنه‌ها و اتفاقات ببخشد.
«کلانتر 3» با پنج اپیزود قصه‌اش را در 26 قسمت روایت می‌کند؛ قصه‌هایی متفاوت که سعی شده نسبت به دو سریال قبلی اثرگذار و جذاب و در ضمن آموزنده‌تر باشد. «مرگ مشتری»، «دخترعمو»، «نسترن»، «کمال و دوستان» نام اپیزودهای «کلانتر 3» است.
شاه‌محمدی درباره قصه‌های «کلانتر 3» معتقد است که این قصه‌ها اغلب زاییده ذهن خودش است و چندان مصداق بیرونی ندارد.
او که سال‌ها پرونده‌های جنایی و رازآلود را مطالعه کرده است، حالا توانسته با اتکا به ذهن خودش داستان‌های جدیدی را خلق کند که اگرچه چندان مصداق بیرونی‌ای ندارد، مسائل اجتماعی را به نقد می‌کشد و نکات آموزنده و عبرت‌آمیزی را به مخاطبان گوشزد می‌کنند. او این بار دستیار تازه‌ای را برای نوذری (سرگرد امیری) انتخاب کرده است.
فرهاد مهادیان، دستیار سرگرد امیری است و در کنار او لیلا موسوی هم به عنوان دستیار زن کلانتر انتخاب شده است. در همین جا جالب است به یک نکته اشاره شود و آن حضور کارآگاهان زن در سریال‌های پلیسی است. شاید «خواب و بیدار» مهدی فخیم‌زاده اولین سریالی بود که نقش پلیس را به یک زن داد. لادن طباطبایی در کسوت یک پلیس زن آموزش‌دیده توانست نقش مهمی در دستگیری ناتاشا (رؤیا نونهالی) بازی کند. پس از آن هم باز با سارا خوئینی‌ها در نقش زن پلیس در «بی‌صدا فریاد کن» روبه‌رو شدیم و بعدتر زهره فکورصبور در سریال «کارآگاهان» حمید لبخنده ادامه‌دهنده نقش زنان پلیس شد. با این حال طبیعی است که شاه‌محمدی یکی از دستیاران سرگرد امیری را زن قرار دهد.
فرهاد مهادیان هم که در «کلانتر 2» در نقش پسری شهرستانی بازی کرده بود، این بار در نقش سروان نیما شایان ظاهر شده است، وی مدتی پیش هم با تله‌فیلم «قتل هرگز»، شاه‌محمدی را همراهی کرده بود و حالا در زمره دستیاران پلیس عرض اندام می‌کند؛ پرسوناژی که شاید روزی بتوان به آن به طور جداگانه هم پرداخت و زیر عنوان دستیاران پلیس از «کارآگاه علوی» و «سرنخ» تا «کلانتر» مطلبی نوشت.
با این حال شاه‌محمدی سعی کرده است این دستیار همیشه حاضر را خالی از هویت و شخصیت نکند. نیما شایان از دانشگاه افسری دانش‌آموخته شده و غرور و خودباوری بالایی دارد و سرگرد در ابتدا سعی می‌کند غرور او را بشکند تا اینکه کم‌کم قابلیت‌هایش نشان داده می‌شود و سرگرد با او کلید همکاری‌اش را می‌زند.
حضور بازیگران حرفه‌ای در شخصیت‌های فرعی «کلانتر 3» هم همچون سری‌های قبلی «کلانتر» قابل توجه است. به طور مثال رامین راستاد که گویی تعلق خاطرش به نقش‌های منفی یا خاکستری کم‌کم توی ذوق می‌زند، این بار هم در یک نقش منفی (بهروز) ظاهر شده است، او که در اپیزود «دخترعمو» بازی می‌کند و با یک غفلت کوچک باعث قتل دختری می‌شود و زندگی چند خانواده را دگرگون می‌کند، این بار هم از استعداد و شگردهای تئاتری‌اش استفاده کرده است تا یکی از اپیزودهای «کلانتر 3» را دیدنی کند.
در نهایت می‌ماند شخصیت ایرج نوذری؛ سرگرد امیری معروف که حالا جزو ثابت و مشخص «کلانتر»های شاه‌محمدی شده است.
او این بار هم در نقش بازپرس متعهد سعی کرده است متفاوت از دو کلانتر قبلی ظاهر شود. چنانچه خود معتقد است سری سوم پخته‌تر از سری‌های قبل است و سبک کار بازیگران و حتی کارگردان فرق کرده است. اداره آگاهی و محل کار سرگرد تغییر کرده است و دستیار او خود موجب چالش‌های درون گروهی شده است؛ ضمن اینکه شخصیت سرگرد که جدیت و پشتکار در کشف جرم دارد، همچنان پایدار و مستدام است و اتفاقات مختلف به تجارب او در کشف جرم کمک کرده است.
کارآگاهان، افرادی دقیق اما زمینی
با این حال نکته‌ای که در سریال‌های پلیسی کاملاً مهم است و به چشم می‌آید فیلم‌نامه و کارگردانی مناسب این نوع سریال‌هاست.
حضور فعال نیروی انتظامی و ناجا در سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی این نوید را به سازندگان سریال‌ها می‌دهد که آن‌ها می‌توانند با بهره‌گیری از تجارب ذهنی و پرونده‌های مختلف و در اختیار داشتن امکانات و تجهیزات مفید و مؤثر اثری قابل قبول روی آنتن بفرستند، اما نکته‌ای که شاید به آسیب‌شناسی سریال‌های پلیسی برمی‌گردد این است که ذات این نوع سریال‌ها باید با تعلیق، کشف جرم و گره‌های معمایی پیوسته که به موقع باز می‌شوند، پیوند بخورد. هر قسمت باید با فراز و نشیب‌هایش ذهن بیننده را تحریک کند و مخاطب را یک گام از قصه عقب و از بازیگران جلو نگه دارد تا او به راه حل‌های مختلف فکر کند و در لحظه مناسب غافلگیر شود.همه این‌ها را باید به لذات بصری این سریال‌ها هم اضافه کرد. صحنه‌های اکشن و پرتحرک و زد و خوردهای واقعی و بدلکاری‌های ماهرانه برای مخاطبی که حالا با دیدن انواع و اقسام سریال‌ها و فیلم‌های هالیوودی و یاد گرفتن فوت و فن‌های بدلکاری به هر صحنه‌ای راضی نمی‌شود، بسیار مهم است و لازم و ضروری است تا مخاطب را به دیدن آن اثر ترغیب کند.
هرچند هزینه‌های بالا و نبود امکانات کافی در ساخت سریال‌های پلیسی توقع زیادی را برای دیدن یک اثر بی‌عیب و نقص ایجاد نمی‌کند، حداقل مخاطب انتظار قصه‌ای پرتعلیق و معماگونه را می‌تواند از این نوع سریال‌ها داشته باشد.
یادمان باشد که می‌توان کارآگاهان را افرادی دقیق اما عادی و زمینی نشان داد و حتی تعلق خاطرهای شخصی و خانوادگی‌شان را هم یادآور شد (مانند ناوارو و دخترش یا سرهنگ کمال پرتو و دخترش در «دایره تردید» زنده‌یاد امیر قویدل) و اتفاقاً همین دست‌یافتنی بودن پلیس است که ما را محو واقعیات و رخدادهای طبیعی به ظاهر ساده، اما پیچیده جنایی و پلیسی می‌کند.
«کلانتر 3» هنوز به نیمه‌های راه نرسیده است و امیدواریم با پخش هفتگی‌اش در شنبه‌شب‌ها ساعت 22 و ورود آدم‌های جدید و قصه‌های متفاوت ذهن مخاطب را به دیدن بیشتر و ادامه سریال وسوسه کند؛ سریالی که از سال 86 خبر تولیدش مرتب از سوی تهیه‌کننده و کارگردان به رسانه‌ها داده شد و در 29 بهمن 87 کلید خورد. شاید وسواس در نگارش فیلم‌نامه و انتخاب بازیگران و لوکیشن‌های مناسب را بتوان مهم‌ترین دلیل این به تعویق افتادن عنوان کرد، در هر صورت ساخت سریال‌های پلیسی در هر زمان می‌تواند برای رسانه مؤثر باشد. تلویزیون از «شلیک نهایی» و «تصمیم نهایی» تا «خواب و بیدار» و «کارآگاه علوی» و اینک «کلانتر» راه دشواری را برای جلب مخاطب آنتن‌پسند طی کرده است تا او را پای سریال‌های حادثه‌ای ایرانی بنشاند.
هرچند در دوره‌ای همین رسانه از تبعات پخش سریال‌ها دور نماند؛ به‌ویژه زمانی که پس از پخش چند قسمت از خواب و بیدار یک نفر به شیوه ناتاشایی به یک بانک دستبرد می‌زد و بسیاری از موافقان و مخالفان این نوع سریال‌ها اظهار نظرهای متفاوتی را در رسانه‌ها می‌کردند. با این حال می‌توان ساخت و پخش سریال‌هایی از این دست را عامل مؤثری برای حضور مسئولان نیروی انتظامی در سطح رسانه‌های تصویری دانست و اینکه پلیس ضامن امنیت جامعه است و عامل بازدارنده بزهکاری‌ها و جنایت و قتل در سطح جامعه است؛ تصویری که شاید تلویزیون به بهترین نحو توانسته است آن را به نمایش بگذارد.

نوشته شده در ۱۳۸۸/٩/۳٠ساعت ۱۱:۱۳ ‎ق.ظ توسط نیره رضایی مطلق نظرات (0)
______________________________________________________________________________________
 در وب همشهری آنلاین نیز نظر دیگری آمده که :
                                                                          نگاهي به مجموعه كلانتر

تلويزيون- محسن شامحمدي با ساخت مجموعه «شليك نهايي» نقش مهمي‌ در جهت رونق سريال‌هاي پليسي ايفا كرد. مجموعه‌اي جذاب و ديدني  كه در سالهاي بعد هم وقتي روي آنتن رفت، با مخاطبان  ارتباط برقرار كرد. مجموعه‌هاي بعدي شامحمدي هم وجود مجموعه تلویزیونی کلانتر به کارگردانی محسن شامحمدی غیر از ایرادهای ساختاری، با فقر اتفاق مواجه است و سازندگان آن میان انتخاب اثری با مضمون اجتماعی یا برخوردار از ویژگی‌های پلیسی سرگردان به نظر مي‌رسند.
وقتی سریال‌های پلیسی همچون سرنخ یا سری نخست کلانتر از تلویزیون پخش شد، مخاطبان تا اندازه‌ای امیدوار شدند که راهی تازه پیش روی برنامه‌سازان قرارگرفته تا به جای ساخت سریال‌های ملودرام و خانوادگی با مضامین تکراری آثاری به تلویزیون راه یابد که تحرک و جلوه بیشتر داشته باشد. هر چند این سریال‌ها توانایی رقابت با آثار خارجی پلیسی را ندارند، اما به هر حال نمایی از یک پلیس ایرانی را به تصویر می‌کشند.پس از چندی تولید آثار پلیسی به خصوص با توجه به مشارکت نیروی انتظامی در ساخت سریال‌ها، از جمله خواب و بیدار، در تلویزیون گسترش بیشتری پیدا کرد و همین مسأله موجب شد ذهن بیننده با این نوع آثار بیشتر آشنا شود. در همین زمینه وقتی خبر تولید سری دوم کلانتر منتشر شد، مخاطبان در انتظار سریالی به مراتب بهتر از سری نخست و در عین حال جذابتر بودند، اما این امید به یأس تبدیل شد.
سریال‌های تلویزیونی پلیسی - جنایی یا باید داستانی پیچیده داشته باشند، به نحوی که پیچ و خم داستان ذهن بیننده را تحریک کند تا هر قسمت را با علاقه به تماشا بنشیند و از کشف ماجراها لذت ببرد یا از صحنه‌های اکشن و پرتحرک برخوردار باشد که بیننده را در میان قصه قرار بدهد و زد و خورد میان شخصیت‌ها بیننده را به هیجان بیاورد و او را با تعلیق مواجه سازد. اما داستان‌های سریال کلانتر این ویژگی‌ها را هم نداشتند.هزینه‌های بالا و نبود امکانات کافی در ساخت سریال‌های پلیسی با جلوه‌های ویژه تصویری توقع تولید سریالی پربرخورد در تلویزیون ما را کم می کند. هر چند فخیم‌زاده در خواب و بیدار ثابت کرد با وجود کمبود امکانات می‌توان در این زمینه فعالیت نمود، اما از یک سریال پلیسی انتظار قصه‌ای پرتعلیق و معماگونه امری کاملاً طبیعی است که سازندگان سری دوم کلانتر به این موضوع بی اعتنا بودند.
در سال‌های اخیر شبکه‌های تلویزیونی خارجی برای اینکه قصه‌ها به زندگی مردم عادی جامعه نزدیکتر باشد و شرایطی فراهم شود که مخاطب عام از تماشای این گونه آثار لذت بیشتری ببرد، داستان را طوری روایت می‌کنند که کارآگاهان افرادی عادی به نظر برسند و در طول قصه به زوایای زندگی عادی این گونه افراد اشاره می‌شود تا انسان‌هایی جدا از شرایط کلی جامعه به نظر نرسند. اما کلانتر به اندازه‌ای درگیر شرایط اجتماعی و مضامین پیش پا افتاده شد که اصل پلیسی بودن قصه از بین رفت.
مسأله اینجاست که سازندگان این سریال نتوانستند تعادل لازم میان یک اثر اجتماعی و ملودرام و قصه‌ای پلیسی و معماگونه به وجود آورند و همه پتانسیل قصه صرف نشان دادن مشکلات اجتماعی شد. تاکید بر تصویر کردن عوامل به وجود آورنده کلاهبرداری، سرقت یا اقدام به قاچاق مواد مخدر به اندازه‌ای روی قصه سایه انداخته بود که حضور پلیس حاشیه‌ای شد. ریتم کند داستان‌ها، کش آمدن بی‌جهت هر ایپزود برای ارائه در چند قسمت متوالی، نبود گره در قصه، فقر آزاردهنده اتفاقات فیلمنامه و قصه‌هایی که در ذات خود هیچ جذابیتی نداشت جزو مهمترین مشکلات فیلمنامه‌ای این سریال بود.
در سری دوم مجموعه تلویزیونی کلانتر ایرج نوذری، علی گرجی و آرام جعفری بازیگران ثابت سریال بودند. نوذری در این سریال هیچ نشانی از یک کارآگاه پلیس نداشت.
نوع رفتار و عملکرد او حس مواجهه با یک افسر پلیس تجسس را به بیننده منتقل نمی‌کرد. دیگر اینکه در سری نخست سریال بابک نوری ارتباط خوبی با نوذری پیدا می‌کرد و تیم پلیسی خوبی را تشکیل داده بودند، اما تغییر بازیگر این ویژگی مثبت را از سریال گرفته بود.در این سریال در داستان سهراب اردلان شجاع کاوه، روح الله مفیدی و مرجانه گلچین، در مسافر خوشبختی، سیامک اطلسی، مهوش افشارپناه، نفیسه روشن، شراره دولت آبادی، شراره رخام و بهزاد رحیم خانی و در مخمصه، رحیم نوروزی، لیلا برخورداری و مریم سلطانی به عنوان بازیگر میهمان حضور داشتند، اما با اینکه در این سریال تعداد زیادی از بازیگران حرفه‌ای و شناخته شده جلو دوربین رفتند، استفاده نه چندان حرفه‌ای کارگردان از این بازیگران پتانسیل حضور این افراد برای تولید اثری جذاب را در عمل از بین برد.
*****************************************************************************
کلانتر 3